گیسوش

درباره یگوشیه بابام

1392/4/10 16:22
نویسنده : کوثر
134 بازدید
اشتراک گذاری

یک روز ما می خواستیم به تله کابین برویم. وما یک ساعت در صف تله کابین وایسادیم

و بالاخره سوار تله کابین شدیم. ومن خیلی هیجان داشتم. وچند دقیقه بعد

ما گرسنه شدیم. وساندویچ خوردیم. و وسط غذامون یک دفعه تبلت پدرم افتاد پایین

دکل وما دکل هارا شمردیم ومادرم گفت: من دیدم که در دکل سوم افتاد.

وما از تله کابیین پایین آمدیم. وپدرم با آن خستگی که داشت به

دکل سوم رفت و پدرم گوشی اش را آورد وخدا رو شکر گوشی پدرم حی چیش نشده بود.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به گیسوش می باشد